ㄒ卄乇 ㄥ卂丂ㄒ ㄥㄖᐯ乇 [part⁷]
(تهیونگ)
سرکلاس بودم ولی نمیتونستم کامل تمرکز کنم
همش یاد دیشب میفتادم
فهمیدم ک کوک و دوس دارم با اینکه خیلی نمیشناسمش
باید ی کار کنم ک بفهمه دوسش دارم یکار کنم
ک اونم منو دوس داشته باش
نباید بزارم چو هیه به کوک نزدیک بشه چون اگه اون با کوک صمیمی شه من احتمال زیاد
کاری نمیتونم بکنم
درس تموم شد منم از کلاس اومدم بیرون و رفتم
دنبال چو هیه بگردم...
روی یه نیمکت نشسته بود و داشت با گوشیش ور میرفت رفتم پیشش
ته:عام سلام خانم لی
چو هیه:سلام
نشستم پیشش
ته:ببخشید ی چیزی میخواستم بتون بگم
چو هیه:بفرمایید
نمیدونستم دقیقا باید بش چی بگم باید بگم من کوک و دوس دارم،بگم من گیم و میخوام با کوک باشم،بگم لطفا به کوک نزدیک نشید من دوسش دارم
واااای خدا کاش قبلش فکر میکردم بعد میومدم پیشش
چو هیه:خب چرا چیزی نمیگید
ته:عام راستش چیزه من..من
چو هیه:فک کنم بدونم چی میخواید بگید
ته:چی؟ینی میدونید
چو هیه:اره از همون دیدار اول فهمیدم شما گی هستید از نوع رفتار و نگاهتون به کوک معلوم بود داداش من هم گی هست برای همین خوب میتونم تشخیص بدم
وای چه قد خوب فهمیده نمیدونم الان خوشحال باشم یا ناراحت(قطعا خوشحال لول)
ته:خب درسته من گی هستم و به کوک علاقه دارم
چو هیه:گفتی بش ک دوسش داری؟
ته:نه هنوز ینی خب نمیدونم چجوری بگم خیلی سخته
چو هیه:نگران نباشید من نمیخوام مخ کوک و بزنم و باش وارد رابطه شم من فقط اون اوایل یکم ازش خوشم میومد ولی عاشقش نبودم
وای خدا خیلی خوش حالم
ته:من واقعا ازتون ممنونم ک منو درک کردید
چو هیه:من میتونم کمکتون کنم ک احساستونو به کوک اعتراف کنید
ته:وااقعا..واقعا ممنونم نمیدونم چجوری تشکر کنم
چو هیه:نیازی به تشکر نیست من این کارو فقط میکنم چون بردادرمم مثل شماس و مشکلات شما رو داشت
ته:میتونم اگه مشکلی نیست شمارتونو داشته باشم؟
چو هیه:چرا ک نه...(پ.ن چ مهربووون اوخییی)
چرا کامنتا انقد کمن!:)
سرکلاس بودم ولی نمیتونستم کامل تمرکز کنم
همش یاد دیشب میفتادم
فهمیدم ک کوک و دوس دارم با اینکه خیلی نمیشناسمش
باید ی کار کنم ک بفهمه دوسش دارم یکار کنم
ک اونم منو دوس داشته باش
نباید بزارم چو هیه به کوک نزدیک بشه چون اگه اون با کوک صمیمی شه من احتمال زیاد
کاری نمیتونم بکنم
درس تموم شد منم از کلاس اومدم بیرون و رفتم
دنبال چو هیه بگردم...
روی یه نیمکت نشسته بود و داشت با گوشیش ور میرفت رفتم پیشش
ته:عام سلام خانم لی
چو هیه:سلام
نشستم پیشش
ته:ببخشید ی چیزی میخواستم بتون بگم
چو هیه:بفرمایید
نمیدونستم دقیقا باید بش چی بگم باید بگم من کوک و دوس دارم،بگم من گیم و میخوام با کوک باشم،بگم لطفا به کوک نزدیک نشید من دوسش دارم
واااای خدا کاش قبلش فکر میکردم بعد میومدم پیشش
چو هیه:خب چرا چیزی نمیگید
ته:عام راستش چیزه من..من
چو هیه:فک کنم بدونم چی میخواید بگید
ته:چی؟ینی میدونید
چو هیه:اره از همون دیدار اول فهمیدم شما گی هستید از نوع رفتار و نگاهتون به کوک معلوم بود داداش من هم گی هست برای همین خوب میتونم تشخیص بدم
وای چه قد خوب فهمیده نمیدونم الان خوشحال باشم یا ناراحت(قطعا خوشحال لول)
ته:خب درسته من گی هستم و به کوک علاقه دارم
چو هیه:گفتی بش ک دوسش داری؟
ته:نه هنوز ینی خب نمیدونم چجوری بگم خیلی سخته
چو هیه:نگران نباشید من نمیخوام مخ کوک و بزنم و باش وارد رابطه شم من فقط اون اوایل یکم ازش خوشم میومد ولی عاشقش نبودم
وای خدا خیلی خوش حالم
ته:من واقعا ازتون ممنونم ک منو درک کردید
چو هیه:من میتونم کمکتون کنم ک احساستونو به کوک اعتراف کنید
ته:وااقعا..واقعا ممنونم نمیدونم چجوری تشکر کنم
چو هیه:نیازی به تشکر نیست من این کارو فقط میکنم چون بردادرمم مثل شماس و مشکلات شما رو داشت
ته:میتونم اگه مشکلی نیست شمارتونو داشته باشم؟
چو هیه:چرا ک نه...(پ.ن چ مهربووون اوخییی)
چرا کامنتا انقد کمن!:)
۲۴.۸k
۰۶ دی ۱۴۰۰
دیدگاه ها (۳۶)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.